خوش آمدگویی پدر به پسر!
به سلول انفرادی دنیا خوش آمدی ...!
نمی دانم جرمت چه بوده و چقدر برایت حبس بریده اند ولی
هول نکن ...!
به همه چیز اینجا عادت می کنی ...
مردمان این بند دروغ را جای آب می خورند و نان را جای عشق ...!!
گریه کن ...!
تا فرصت داری گریه کن ....
در قانون اینجا مرد نباید گریه کند...
مرد باید مرد باشد و دلش سنگ وگرنه همه به او می خندندد....
تا فرصت داری آغوش بگیر و آرام باش ....
اینجا آغوش ممنوع است ولی تا بخواهی رختخواب هایی است از جنس آهن و سنگ برای خوابیدن و دل نبستن ....!!
اینجا گنجشک را جای قناری معامله می کنندو هوس را جای عشق ....
چه بگویم ...؟به بد دنیایی پا گذاشته ای .....
گریه کن پسر ....
تا می توانی گریه کن و فریاد بزن ....
جای تمام آنهایی که حالا مرد شده اند و نمی توانند گریه کنند ...
بعضی ها می مانند چون نمی توانند دل ببرند
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی